دل ذرّه بود،طاقت با ما شدن نداشت
مانند برکه ،جنبه ی دریا شدن نداشت
دل کوه غم میان بیابان سوخته
چاره به جز تحمّل تنها شدن نداشت
عمرم چه گم شد و پی او هیچ کس،نگشت
چون سکّه ای که ارزش پیدا شدن نداشت
عشق آمدونشست پشت درِدل ولی چه سود
این درب بسته، حوصله ی واشدن نداشت
امید وصل، نبود ،زلیخا هم ای(ضیا)
انگیزه ای برای زلیخا شدن نداشت
اشعار ضیاءالدین زین الدینی نداشت منبع
درباره این سایت