زمینگیر و افتاده  می بینمت

چه زود از تو دندان و مو ریخته

شبیه یه برج قدیمی شدی

 که بعدِ یه عمری فرو ریخته

 

و یا مثل کوه یخی سوی قطب

که در فصل سرما سرِپا شده

ولی ناگهان زیر خورشید داغ

به یکباره هم سطح دریا شده

 

و یا مثل جانباز  صددرصدی

که از کاروانش بجا مانده است

جواب  همه میدهد با سکوت

به طوری که گویی فقط زنده است

 

تویی آخرین  یادگار دمشق

که با خود هزاران غم آورده ای

تو با این همه زخم کاری عشق

گمانم که کم کم ، کم آورده ای

 

از اکسیژن و بستر و این سِرُم

داری  واقعاً دردسر می کشی

می گیره دلم وقتی می بینمت

که پیش چِشَم داری پر می کشی

 

بلند شو به مانند کوه اُحد

بلندشو دوباره به جایت بایست

 به یاد شبِ حمله در منطقه

یه بار دیگه رو ی پایت بایست

 

 


اشعار ضیاءالدین زین الدینی بینمت منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

سایت سرگرمی و آشپزی مینا معرفی بازی های چند نفره.لوکال افلاین محصولات و دی وی دی های آموزشی09334336389 سید علی طاهری تست b-alon