نفس هم پیش پای بسته ی جانم کم آورده

قفس در پیش مرغ عشق می دانم کم آورده

به پرواز آمدم سوی تو ازاین قالب خاکی

مرا دریاب کز دستم نگهبانم کم آورده

هزاران سال می گریم من از داغ جدایی ها

یعقوبِ پیر کنعانم که چشمانم کم آورده

نگاهی مهرانگیز از کران دیده بر ما کن

به زیر بار بی مهری  دامانم کم آورده

(ضیا)گفتاببخشایم از این گفتار بی پرده

که درپیش جنون عشق ایمانم کم آورده


اشعار ضیاءالدین زین الدینی منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

گوشی های هواوی فایل گیز میز اکادمی فوتبال کتاب پایان نامه یور دانلود فروش قطعات یخچال تهران ویلا